یکتایکتا، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

عشق یکتای ما

اقاجون رفت

پدربزرگم رفت چگونه باور كنم نيستي ؟ نيستي اما عطر خاطراتت همه جا را پركرده نيستي اما نميداني چقدر اينجا حضور داري در ميان خاطره هايمان گاهي خاطره هاي شيرينت لبخند را به گوشه ي لبانمان مي اورد اما نبودنت بي اختيار اشك را از چشم هايمان جاري ميكند تو بزرگترين معلم زندگيمان بودي وقتي در عالم كودكي و بازي با شنيدن صداي اذان به سوي نماز پر ميكشيدي نماز اول وقت را يادمان دادي وقتي براي تمام مناسبت ها ( روز معلم ، روز مادر ، تحويل سال روز كودك و...) منزلت مكاني براي جشن و سرور بود اهميت شادي و احترام و ارزش نهادن به همه ي اعضاي خانواده را بما فهماندي وقتي هميشه اولين هديه ات به مادربزرگ بود عشق واقعي را نشانمان د...
16 اسفند 1399
1